90

امشب پس از نزدیک حدود دو ماه، خودش اس داد: سلام خوبی کجایی؟

پاسخ دادم: سلام خوبم خونه چرا؟

خلاصه رفتم دیدمش.

مغازه رو جابجا کرده بودن.

پرسیدم: چرا هر قدر اس دادم جواب ندادی؟

گفت: سرم شلوغ بود مشغول جابجایی مغازه بودیم این ده پانزده روزه.

گفتم: نمیشد یه اسی میدادی؟ نگران شدم نکنه اتفاقی افتاده باشه.

...

حدس میزنم چرا غیبش زده بود.

فکر کنم (البته این نظر منه و نشد که بفهمم) به خاطر اون جریانی بود که تو تابستون اتفاق افتاد.

2330

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۳ ، ۲۳:۳۰

89

دیشب بهش اس دادم: هنوز نمیخوای حرف بزنی؟

جوابی نداد.

نوشتم: نمیدونم چرا اینطوری شدی؟ اینکه هی اس بدم و جواب ندی، بی احترامی به من هست و من بیشتر از این خودم رو سبک نمیکنم. به سلامت.

شماره ی اون رو هم از تو گوشی پاک کردم.

پیشتر نوشتم: یک کلام بگو دوست داری مثل قبل با هم باشیم یا نه؟ یک کلمه بگو اگه دوست نداری تا دیگه هیچ وقت مزاحمت نشم.

جواب نداد.

من هم در کمال احترام اون رو از زندگیم بیرون انداختم.

هررررررررررری.

رابطه باید دوطرفه باشه. در هر رابطه ای وقتی ارزش یکی زیر سوال بره، باید هرچه زودتر اون رابطه رو خاتمه بدی.

نزدیک دو ماه بهش فرصت دادم. هی اس دادم جواب نداد.

دیگه بره به درک.

indecision

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۳:۱۳

88

* بیشتر از پنج سال با هم بودیم.

الآن مدتی هست که دیگه اصلاً به اس ام اس هایی که بهش میدم پاسخ نمیده.

قبلاً خودش اس میداد و میگفت بیا همدیگه رو ببینیم.

الآن دیگه هیچ پاسخی نمیده!

نمیدونم چش شده. هرچی هم میپرسم چی شده هیچی نمیگه!

چند باره با خودم عهد میبندم بهش اس ندم ولی دلم طاقت نمیاره و باز...

بهش عادت کردم.

نمیتونم از دستش بدم.

نزدیک دو ماه میشه که قهر کرده بدون هیچ دلیلی.

* وقتی مادر میگه "داداشت" انگار فحش عالم و آدم رو بارم میکنن.

2313

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۳:۱۳

87

باز هم حقیقتی دیگه که باید با اون روبرو شد:

مردها چون در جامعه ی ما آزادی بیشتری نسبت به زن ها دارن، پس در مورد مسائل جـ ـنـ ـسـ ـی هم دستشون بازتر هست.

شاید برای یک مرد پیدا کردن یک شریک جـنـسـی خیلی ساده باشه حتی اگر اون شریک جـنـسـی کسی باشه از نوع خودش (کاری به حلال و حرام بودنش ندارم چون من اصلاً بحث اون رو نمیکنم).

دیگه پیدا کردن جـنـس مخالف جای خودش رو داره که ساده هست انجام اون.

ولی برای یک زن چی؟

اوضاع خوب نیست.

فکرش رو بکنید که اون هم انسان هست و هر انسانی دارای امیال فراوانی هست که باید به اونها پاسخ درست داده بشه که اگر اینطور نباشه میتونه سرمنشا مشکلات فراوانی باشه. مشکلاتی که زود خودشون رو نشون میدن و یا مشکلاتی که با گذر زمان پدیدار خواهند شد.

زنی رو در نظر بگیرید که در خانواده از سوی پدر، مادر و برادر شدیداً کنترل میشه. حتی نمیتونه تنهایی بره بیرون. مثل هر انسان دیگه ای، روزها و ساعت هایی برای اون پیش میاد که از نظر جـنـسـی به کسی نیاز پیدا میکنه. این بدبخت باید چکار کنه؟

اون زن هایی هم که حق تنها بیرون رفتن از خونه رو دارن بازم مشکل دارن چه برسه به دسته ی قبلی.

گاهی به این مسائل فکر میکنم. گاهی ناراحت میشم و گاهی هم عصبانی.

هستن زن هایی که برای رفع نیازشون به یک نفر اعتماد میکنن و بعد اون شخص نهایت نامردی رو در حقشون انجام میده و دیگه بقیشو خودتون میدونید.

البته برای یک مرد، داشتن روابط متعدد و با چندین نفر، نه اینکه عیب نیست بلکه افتخار هم محسوب میشه. چیزی که خودم در بحث های دوستانه هم شاهد اون بودم. در بیشتر این بحث ها، به جنس مخالف (در این رابطه ها) به دیده ی بد نگاه میشه و با الفاظی اونها رو خطاب میدن که جای گفتن اونها نیست.

خوب هر مردی هم که با هر کس و ناکسی بود که باید همون القاب و الفاظ رو بهش داد.

خلاصه اینکه: دست زن ها در اینطور موارد خیلی بسته هست که جای تاسف داره.

indecision

2238

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۳ ، ۲۲:۳۸

86

* خودم میگم:

سر خر کمتر

زندگی بهتر.

* هورمونهام زدن بالا.

باور کنید مدتی هست روی خودم دقیق شدم.

این تنها زن نیست که وقتی به قول خودشون "هورمونهاشون میزنه بالا" این طور و اون طور میشن.

مرد هم انسان هست و انسان ها در بسیاری چیزها مشترک. حالا یکی بیشتر یکی کمتر.

پرخاشگر شدم و گوشه گیر.

2241

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۳ ، ۲۲:۴۱

85

* بالاخره اینترنت خودم امروز وصل شد. سرعتی خیلی بهتر شده. آخه دلیل من برای جابجایی این بود که خط قبلی نویز داشت.

* چند روزه بارندگی داریم. هوا بسیار سرد شده. در بلندی ها هم برف باریده.

* چقد دوس دارم گوشی مدل بالا داشته باشم. البته نه اینکه تابحال نداشته باشم. زمانی که هنوز دلار گرون نشده بود و هنوز تحریم نشده بودیم من یه نوکیا 701 خریدم چهارصد و شصت هزار تومان.

البته سیستم عاملش اندروید نبود و Belle بود.

دوست دارم Xperia Z2 میداشتم.

حدود یک میلیون و سیصد هست.

گوشی هست از هر نظر عالی.

دوست میداریمش.

2349

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۳ ، ۲۳:۵۰

84

* دیشب خاله ی مادر فوت شد. چون شهرستان بود و مادر عصر برگشته بود و فاصله ی یک ساعت و نیمی با شهر داره، مادر صبح امروز رفت.

داداش که هرگز نمیره، من هم وقتی که مادر نیست باید خونه باشم و برای خونه خرید کنم.

فردا عصر هم مسجد ایشان هست. باز داداش که نمیره. گفتم با خواهر و شوهر ایشان که ماشین دارن راهی میشم که خواهر زنگ زد و گفت نمیریم!

و به این صورت بود که باز هم مجلسی دیگه (عزا یا عروسی) به هم خورد.

شاید هم نظر خواهر عوض بشه و بریم. فعلاً معلوم نیست.

* امروز رفتم خرید. پس از مدت ها، خرید کردن به تنهایی شیرین بود.

برعکس بعضیا، من این کار رو دوست دارم.

* در حال جابجایی اینترنت، از روی یک خط به روی خط دیگه هستم. از روی خط قبلی قطع شده ولی هنوز روی خط جدید راه اندازی نشده. اگه نبودم به علت نداشتن اینترنت هست.

الآن هم دارم از Wi-Fi طبقه بالا استفاده میکنم.

1943

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۳ ، ۱۹:۴۵

83

* ظهر مادر رفت تا با دخترخاله ی خودش بره شهرستان. چون خاله ی مادری دیگه داره روزهای آخر عمرش رو سپری میکنه.

نشد که برم. چون این داداش عزیز ما که پاشو از خونه نمیگذاره بیرون که برای نهار و شام و... خرید کنه و من مجبورم این کار رو بکنم.

(یه مدت که مادر بیمارستان بود برای عمل قلب، خواهر بهش گفته بود بره نون بخره. ایشون هم رفته بود میدون آزادی و از این نون هایی که دست فروش ها میفروشن و هزار و یک دست میچرخه خریده بود! نه از این نون هایی که بسته بندی هست. از اینها که تو دست دست فروش ها میچرخه و کثیف هست و بس که مونده قابل خوردن نیست).

مادر که نیست انگار خونه رو سکوتی عمیق گرفته.

هرچند من زیاد با اون حرف نمیزنم ولی بازم مادره دیگه.

* طرف فرانسوی بوده. زده زیر دلش. بلند شده اومده سوریه. مسلمون شده و رفته تو داعـ ـش! سر چندین نفر رو هم بریده.

بگو آدم احمق خرفت. تو که میخواستی بری تو اون جنایت کارها، دست کم اون تابعیت فرانسوی خودت رو میدادی به من تا میرفتم اونجا و تا آخر عمر هم زندگی میکردم و هم عشق و حال.

من هرچی فکر کردم نتونستم درک کنم فلسفه ی اینها رو. آخه آدم روز تا شب میزنه تو ک....ن خودش، سختی میکشه برای اینکه به آرامش و آسایش برسه. خیلی ها هستن که حاضرن زار و زندگی خودشون رو بدن یکی تا پـنـاهـنـدگـی و تابعیت یک کشور اروپایی رو برای خونواده ی اونها بگیره تازه اونم با هزار و یک بدبختی.

بعد اینها از فرانسه بلند شدن رفتن سوریه تو اون همه بدبختی و جنگ و خونریزی. اونم نه برای دفاع از خودت یا کشورت. بلکه برای آدم کشتن و سر بریدن و...

اونم فرانسه با اون عظمت و زیبایی و امکانات. کشوری که همین چند سال پیش به اندازه ی جمعیت ایران توریست داشته بود. چیزی حدود هفتاد میلیون توریست!

یکی برای من توضیح بده، تشریح کنه که چرا اینها میرن تو همچین گروه هایی؟

من که هر قدر فکر کردم مخم به جایی راه نداد.

اینها انسان نیستن. حیوان هم نیستن بلکه به مرتبه ی پایین تر از حیوانات سقوط کردن.

2228

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۳ ، ۲۲:۲۸

82

یه کار نو و ابداعی از خودم.

از این به بعددیگه نمینویسم بلکه میگم و با صدای خودم توی وبلاگ منتشر میکنم. یعنی ضبط شده و منتشر میشه.

 

گوش کنید

wink

پیشاپیش از شنیدن صدای نخراشیده ی بنده عذر میطلبم. دیگه باید عادت کنید.

laugh

2319

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۳ ، ۲۳:۱۹

81

راستی اگر امام حسین تو این دوره زمونه قیام میکرد و میرفت برای جنگ چی میشد؟

آیا همون 75 نفری که اون زمان کنارش باقی موندن، الآن هم همین تعداد پیشش میموندن؟ کمتر میشدن یا بیشتر؟

مردم چه بهونه ای برای رد گم کنی داشتن؟ امام حسین از کارش پشیمون نمیشد و به خودش نمیگفت: بابا بی خیالش؟

راستی به قول وبلاگ دوستی: شاید خیلی از ماها از اون شمر و عمر و ابن زیاد، بدتر باشیم!

کمی به خودمون فکر کنیم. تا کجا پیش رفتیم؟

چقدر برای رسیدن به خواسته هامون دیگران رو لگد کردیم و از اونها پلی ساختیم برای رسیدن به هدفمون؟

چقدر دروغ گفتیم؟

چقدر ناحق رو حق جلوه دادیم و برعکس؟

چقدر غیبت کردیم؟

چقدر تهمت زدیم و چقدر توهین کردیم؟

چقدر واسه دیگران حرف درآوردیم و چقدر به جنسیت و ظاهر و لباس و پوشش دیگران بد گفتیم؟

چقدر دیگران رو مسخره کردیم؟

چقدر از زیر کار در رفتیم؟

چقدر به طبیعت آسیب رسونیدم و چقدر قوانین طبیعت رو زیر پا گذاشتیم؟

چقدر به اسم خدا فساد کردیم و چقدر خودمون رو به دروغ خدایی جلوه دادیم؟

چقدر تو سینه زدیم و حسین حسین گفتیم در حالی که دلمون هرگز با حسین نبود؟

چقدر نماز خوندیم در حالیکه تو نماز به تنها چیزی که فکر نکردیم خدا بود؟

چقدر روزه گرفتیم برای ریا ولی دزدکی چیز خوردیم و یا وقت افطار و پیش از سحر تا آستانه ی استفراغ کردن و بالا آوردن، شکم رو سیر کردیم؟

چقدر روزه گرفتیم در حالی که نه چشممون روزه بود نه گوشمون و نه زبانمون؟

چقدر؟

چقدر؟

چقدر؟

به راستی: آیا ما پاک تر هستیم و یا اون شمر و عمر و ابن زیاد؟

قیمت کدام یکی از ما بیشتره؟

با این حال ما بیشتر بهشتی هستیم یا کسی که نه نماز میخونه، نه روزه میگیره، نه تو سینه میزنه برای حسین ولی آزارش به مورچه هم نرسیده و هیچ حقی رو پایمال نکرده؟

کدام یک؟

کمی فکر کنیم.

حامد